🌴خاطرات کربلا🌴

🛡 قسمت چهارم (نگاهی به میدان نبرد)

⚔ احتجاج ‏هاى امام عليه السلام در برابر سپاه كوفه‏ (ادامه)

📗تاريخ الطبرى- به نقل از ضحّاك مِشرَقى
با حسين عليه السلام اسبى به نام لاحِق بود كه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام بر آن سوار مى ‏شد. هنگامى كه دشمن به حسين علیه السلام نزديك شد، به نزد مَركبش لاحق باز گشت و بر آن اسب، سوار شد و با بلندترين صدايش، چنين ندا داد كه به گوش همه مردم رسيد: «اى مردم سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى ‏شويد و راهى بر من نداريد و اگر دليل و عذرم را نپذيرفتيد و انصاف نورزيديد، ساز و برگِ خويش و شريكانتان بتان را گِرد آوريد و هيچ چيز از كارى كه مى ‏كنيد؛ بر شما پوشيده نباشد به دشمنى من گام پيش نهيد و به من مهلت ندهيد ولىّ من خداست كه اين كتاب را نازل كرده است و او سرپرستِ صالحان است

1⃣ سوره يونس آيه۷۱
2⃣ سوره اعراف آیه۱۹۶

هنگامى كه خواهرانش اين سخن را شنيدند صيحه زدند و گريستند. دخترانش نيز گريه كردند و گريه‏شان بالا گرفت حسين علیه السلام برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على اكبر علیه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود آنها را ساكت كنيد كه به جانم سوگند بس گريه‏ ها خواهند داشت هنگامى كه زنان ساكت شدند، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا درود فرستاد و آن قدر از اينگونه سخن گفت كه خدا میداند و نمى‏ توان ذكر كرد به خدا سوگند هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او سخنرانى را نديدم كه بليغ‏ تر از او سخن بگويد
سپس فرمود امّا بعد نَسَبم را در يابيد و بنگريد كه من كيستم، سپس به خودتان بياييد و آن را سرزنش كنيد و بنگريد كه آيا كُشتن من و هتك حرمتم برايتان رواست؟ آيا من فرزند دختر پيامبر تان و فرزند وصى و پسرعمويش اوّلين ايمان آورنده به خدا و تصديقگر پيامبرش در آنچه از نزد پروردگارش آورده است نيستم؟ آيا حمزه سيّد الشهدا علیه السلام عموى پدرم نيست؟ آيا جعفرِ شهيد و پرواز كننده با دو بال در بهشت عمويم نيست؟
آيا اين روايت پُرتكرار به شما نرسيده كه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره من و برادرم فرمود اين دو سَرور جوانان بهشت اند اگر گفته مرا كه حقّ است، تصديق كنيد. به خدا سوگند، از آن زمان كه دانسته‏ ام خداوند دروغگو را دشمن مى ‏دارد و به دروغ‏ ساز زيان مى ‏زند، آهنگِ دروغ نكرده ‏ام و اگر تكذيبم كنيد، ميان شما كسانى هستند كه اگر از آنها بپرسيد، آگاهتان مى ‏كنند؛ از جابر بن عبد اللَّه انصارى يا ابوسعيد خُدْرى يا سهل بن سعد ساعدى يا زيد بن اَرقَم يا اَ نَس بن مالك بپرسيد. به شما خبر خواهند داد كه اين گفته را از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره من و برادرم شنيده ‏اند. آيا اين مانع شما از ريختن خون من نمى‏ شود شمر بن ذى الجوشن بهه طعنه‏ در باره حسين عليه السلام گفت كفت او خدا را تنها به زبان مى ‏پرستد اگر بداند كه چه مى‏ گويد حبيب بن مُظاهر به شمر گفت به خدا سوگند چنين مى ‏بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان با ترديد و بدون ايمان قلبى مى ‏پرستى من گواهى مى ‏دهم كه تو راست مى ‏گويى و نمیدانی ‏حسين‏ علیه السلام چه مى ‏گويد، خداوند بر دلت مُهر زده است سپس حسين عليه السلام به آنان فرمود اگر در اين گفته ترديد داريد، آيا در اين هم شك داريد كه من پسرِ دختر پيامبرتان هستم؟ به خدا سوگند ميان مغرب و مشرق كسى غير از من در ميان شما و غير از شما پسرِ دختر پيامبرتان نيست و تنها من پسرِ دختر پيامبرتان هستم به من بگوييد اين كه مرا به مبارزه‏ مى ‏طلبيد آيا كسى از شما را كُشته ‏ام يا مالى را از شما بُرده ‏ام يا جراحتى به شما رسانده ‏ام كه مرا به قصاص مى‏ خواهيد؟ جماعت شنيدند و هيچ نگفتند.

📯 با منتشرڪردن پیامها درثواب آنها شریڪ شوید 📯